panelدیکشنری انگلیسی به فارسیپانل، تابلو، هیئت، قطعه، تشک، صفحه هيئت، قاب سقف، قاب عکس، نقاشی بروی تخته، نقوش حاشیه دار کتاب، اعضای هيئت منصفه، قطعه مستطیلی شکل، عرق گیر، قاب گذاردن، حاشیه
مینالغتنامه دهخدامینا. (اِ) آبگینه . (ناظم الاطباء) (برهان ) (منتهی الارب ) (صحاح الفرس ) (آنندراج ). شیشه . آبگینه . (فرهنگ نظام ). آبگینه ٔ سپید. (ناظم الاطباء). زجاج ابیض . (
چنگلغتنامه دهخداچنگ . [ چ َ ] (اِ) نام سازیست مشهور . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). سازی است مشهور که سر آن خمیده است و تارها دارد. (آنندراج ) (انجمن آرا)
خانهلغتنامه دهخداخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنو
سنبادهفرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده۱. تکۀ کاغذ یا پارچه با سطح زبر که بیشتر در کارهای نجاری و نقاشی برای ساییدن چوب و تخته به کار می‌رود.۲. آلومینی به‌صورت ذرات و به رنگ‌های سیاه، خاکستری، یا سرخ
