نقارهلغتنامه دهخدانقاره . [ ن َ / ن َق ْ قا رَ / رِ ] (از ع ، اِ) نوبت و کوس . (آنندراج ). نوبت و نوعی از طبل کوچک و کوس و کوست . (ناظم الاطباء). تبیره . (یادداشت مؤلف ). نوعی ط
نقارهفرهنگ انتشارات معین(نَ رِ) [ ع .نقارة ] (اِ.) نوعی طبل کوچک دوتایی که با دو چوب باریک نواخته می شود.
نقارةلغتنامه دهخدانقارة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) آن قدر که مرغ به یک منقار زدن برچیند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
نقارةلغتنامه دهخدانقارة. [ ن َق ْ قا رَ ] (ع ص ) تأنیث نقار است . (از اقرب الموارد). رجوع به نَقّار شود. || (اِ) آن آهن که بدان نقش کند زرگر. (مهذب الاسماء). آن آهن که بدان کنده
نقارةلغتنامه دهخدانقارة. [ ن ِ رَ ] (ع اِمص ) حرفه ٔ نقار. کنده گری روی چوب و سنگ ، و نقاشی روی ساز وبرگ اسب . (از اقرب الموارد). رجوع به نَقّار شود.
نقّارهnaker, nacara, naqqarahواژههای مصوب فرهنگستانسازی کهن و شرقی از خانوادۀ پوستصداها، معمولاً بهصورت جفت، با کوکهای متفاوت