نفورلغتنامه دهخدانفور. [ ن َ ] (ع ص ) رمنده . گریزنده . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نافر. (از اقرب الموارد). چموش . شموس . ذئر. ذائر. انف . آنکه از
نفورلغتنامه دهخدانفور. [ ن ُ ] (ع مص ) ترسیدن و دور گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به نفار شود. || آماسیدن چشم . (از منتهی ال
نفورفرهنگ انتشارات معین(نُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) رمیدن ، دور شدن . 2 - حرکت کردن حاجیان از منی به سوی مکه . ؛ روز (یوم ) ~ روز 12 ذیحجه که حاجیان از منی به سوی مکه حرکت کنند. 3 - (اِ
نفورةلغتنامه دهخدانفورة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) فرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حکم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خویش و قریب مرد که به خشم وی خشمناک شود. (منت
نفورةلغتنامه دهخدانفورة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) فرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حکم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خویش و قریب مرد که به خشم وی خشمناک شود. (منت
تداجولغتنامه دهخداتداجو. [ ت ُ ] (اِخ ) توداجو. یکی از امرای دوران بایدوخان و منازع امیر طغاچار : امیر طغاچار بسبب آنکه تداجو با او به قوت و استظهار بایدو، مخالفت و منازعت میکرد
سیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیزار، گریزان، متنفر، نفور ≠ راغب ۲. زده، دلزده، وازده ≠ مشتاق، امیدوار ۳. اشباع، خشنود، سیراب، قانع ≠ گرسنه ۴. پررنگ، تند، تیره ≠ کمرنگ ۵. پر، مشبع ۶. ثوم ۷