نفقلغتنامه دهخدانفق . [ ن َ ] (ع مص ) بیرون آمدن یربوع از نافقائش . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). رجوع به نَفَق شود. || داخل شدن کلاکموش در نافقائش . (از المنجد
نفقلغتنامه دهخدانفق . [ ن َ ف َ ] (ع اِ)راه باریک در زمین که به سوی جائی رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد). سمج که راه گذر دارد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). سوراخ و
نفقلغتنامه دهخدانفق . [ ن َ ف ِ ] (ع ص ) فرس نفق الجری ؛ اسب شتاب مانده شونده و منقطعکننده جری را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هر چیز سریعالانقطاع ، و منه : فرس نفق الجری
نفغلغتنامه دهخدانفغ. [ ن َ ] (ع مص ) آبله ناک گردیدن دست کسی و سست و تنگ شدن از سختی کار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آبله ناک شدن و ورم کردن دست از کد عمل
نَفَقَاتُهُمْفرهنگ واژگان قرآنانفاقهايشان (انفاق :بخشيدن وبذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران)
نَّفَقَةٍفرهنگ واژگان قرآننفقه - انفاق - خرجي (انفاق :بخشيدن وبذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران)