نفرةلغتنامه دهخدانفرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) یکبار رمیدن . (آنندراج ). واحد نفر است . (از اقرب الموارد). رجوع به نَفَر شود. || قومی که به کاری پیش روند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء
نفرةلغتنامه دهخدانفرة. [ ن ُ رَ ](ع اِ) حکم . فرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنچه جهت دفع چشم زخم بر کودک آویزند. (منتهی الارب ) (آنندراج
یک نفرهلغتنامه دهخدایک نفره . [ ی َ / ی ِ ن َ ف َ رَ / رِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) به تنهایی . تنها. شخصاً. بی مدد دیگری . یک نفری . و رجوع به یک نفری شود.