نفت چاللغتنامه دهخدانفت چال . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی ، در 12 هزارگزی مغرب شیرگاه ، در منطقه ای کوهستانی و جنگلی و معتدل هوای مرطوب واقع است و
نفتالینفرهنگ انتشارات معین(نَ) [ فر. ] (اِ.) جسمی است که از قطران زغال سنگ بدست می آید جامد و سفید با بلورهای درخشان و بوی نافذ است . در صنایع رنگ سازی و عطرسازی به کار می رود. نوع ناخال
نفتالیلغتنامه دهخدانفتالی . [ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از دوازده پسر یعقوب . (یادداشت مؤلف ) : ز بلهان دو فرزند مردانه بودهنرمند نفتالی و دانه بود.شمسی (یوسف و زلیخا از یادداشت بخط م
نفتالینلغتنامه دهخدانفتالین . [ ن َ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ٔ خشک بدبوی سفیدرنگی که از نفت گیرند و برای جلوگیری از بید زدن پارچه و لباس آن را بر بافته های پشمی چون جامه و قالی و قالی
چاللغتنامه دهخداچال . (اِ) چاله . گودال . مغاک . حفره . گودی . گوی و مغاکی را گویند که درآن توان ایستاد یعنی زیاده بر دو گز نباشد. (برهان ). گودال بود و آن را چاله نیز گویند. گ
لاکوملغتنامه دهخدالاکوم . (اِخ ) دهی از دهستان ولوپی . بخش سوادکوه شهرستان شاهی . واقع در 7 هزارگزی شمال آلاشت . کوهستانی سردسیر. بدانجا سکنه ٔ دائم نباشد و در تابستان از قراء نف
لفورلغتنامه دهخدالفور. [ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان شاهی است . این دهستان در قسمت جنوب باختری شیرگاه و علیای دهستان بابل کنار واقع و منطقه ای است کوهس
نفت لیچهلغتنامه دهخدانفت لیچه . [ ن َ چ ِ ] (اِخ ) یکی از پاسگاههای مرزبانی ایران است در مرز ایران و شوروی در دشت گرگان . چشمه ٔ مشهور چاله نفت در این محل است . رجوع به فرهنگ جغرافی
چاله چالهلغتنامه دهخداچاله چاله . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 2 هزارگزی شمال کرمانشاه و یک هزارگزی باختر شوسه ٔ کرمانشاه بطاق بستان و