نعوظلغتنامه دهخدانعوظ. [ ن ُ ] (ع مص ) برخاستن نره ٔ کسی . (از منتهی الارب ). برخاستن و راست شدن ذکر. (از متن اللغة). قیام الذکر. (تاج المصادر بیهقی ). برپای شدن مردی . برخاستن
نعوظ ماناpriapismواژههای مصوب فرهنگستانماندن آلت در حالت نعوظ به مدت طولانی بعد از انجام عمل جنسی یا بدون تحریک جنسی
erectileدیکشنری انگلیسی به فارسینعوظ، قابل نعوظ، قابل نصب، راست شدنی، سیخ شدنی، راست کردنی، بلند کردنی، نصب کردنی