نهانگاهلغتنامه دهخدانهانگاه . [ ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب ) نهانجای .شرم مرد و زن . جای شرم . بتر جای . عورت . (یادداشت مؤلف ). || نهفت . نهفتگاه . جای نهان . (یادداشت مؤلف ). جائی که در آن زر و سیم و چیزهای منقول قیمتی پنهان کنند بیم از تعرض دزدان و غارتگران را.<b
نعناعدیکشنری عربی به فارسیضرابخانه , سکه زني , ضرب سکه , سکه زدن , اختراع کردن , ساختن , جعل کردن , نعناع , شيريني معطر با نعناع , نو , بکر , نعناع بياباني , قرص نعناع
نعناعفرهنگ فارسی عمیدگیاهی با برگهای بیضی و دندانهدار، ساقههای بلند، و گلهای ریز سرخ یا بنفش که از سبزیهای خوردنی است و عطر مخصوصی دارد. خشککردۀ آن در بعضی از غذاها به کار میرود. ضد نفخ و ضد قی و محرک است. از برگ آن اسانسی میگیرند که در طب و عطرسازی استعمال میشود. ریشه یا پاجوشهای آن را میکارند و سه یا چهار س