سراندازلغتنامه دهخداسرانداز. [ س َ اَ ] (اِ مرکب ) مقنعه و روپاکی باشد که زنان بر سر اندازند. (برهان ) (جهانگیری ). مندیلی که بر بالای سر اندازند. (رشیدی ) (انجمن آرا). معجر و مقنع
نامتناهیلغتنامه دهخدانامتناهی . [ م ُ ت َ ] (ص مرکب ) بی پایان . بی انتها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بی پایان . ناجزانجام . بی انتها. بینهایت . (از ناظم الاطباء). بی حد. بی کران .
نعملغتنامه دهخدانعم . [ ن ِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ نعمة. (از منتهی الارب ). نعمت ها : داد برخسرو است فضل بر شهریارجود بر شاه شرق بخشش مال و نعم . منوچهری .آن است بی زوال سرای ماوالا