نعمةدیکشنری عربی به فارسیتوفيق , فيض , تاءيد , مرحمت , زيبايي , خوبي , خوش اندامي , ظرافت , فريبندگي , دعاي فيض و برکت , خوش نيتي , بخشايندگي , بخشش , بخت , اقبال , قرعه , جذابيت , زينت
نَعْمَةٍفرهنگ واژگان قرآننعمتي - نعمتي خاص - يک نعمت (وزن فعلة وزن مخصوص افاده نوع است و نعمة يعني نوع نعمت ويا به معني يک بار انجام کاري است که در آن صورت به معني يک نعمت مي شود)
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل نیشابوری . شیخ طوسی در کتاب رجال وی را از اصحاب امام عسکری (ع ) شمرده و گوید وی ثقة است و علامه در خلاصه گوید از اصحاب ابومحمد
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خان