ناقدلغتنامه دهخداناقد. [ ق ِ ] (ع ص ) سره کننده ٔ درهم ها. (ناظم الاطباء). تمیزدهنده ٔ میان پول سره و ناسره . (فرهنگ نظام ). صراف . (از سمعانی ). سیم گزین . (مهذب الاسماء) (ملخص
ناقدفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که چیزی را مورد نقد و بررسی قرار میدهد، خصوصاً سخن.۲. کسی که پول خوب را از بد جدا کند؛ سرهکننده؛ زرسنج.
نقددیکشنری عربی به فارسیپول نقد , وصول کردن , نقدکردن , دريافت کردن , صندوق پول , پول خرد , نقد ادبي , انتقاد , عيبجويي , نقدگري , نکوهش , فن انتقاد , مقاله انتقادي
نقددیکشنری عربی به فارسیپول نقد , وصول کردن , نقدکردن , دريافت کردن , صندوق پول , پول خرد , نقد ادبي , انتقاد , عيبجويي , نقدگري , نکوهش , فن انتقاد , مقاله انتقادي