نظیملغتنامه دهخدانظیم . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) راه در کوه که در وی آبگیرها نزدیک با هم باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || کوهی که درآن غدیرهای پیوسته ٔ نزدیک به
نظیمفرهنگ انتشارات معین(نَ ظِ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - به رشته کشیده شده . 2 - به نظم درآورده شده (شعر).
نزیملغتنامه دهخدانزیم . [ ن َ ] (ع اِ) دسته ٔ تره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دسته ٔ سبزی و تره . (ناظم الاطباء).
نزیملغتنامه دهخدانزیم . [ ن ِ / ن َ ] (اِ) ابر و بخارو دود. (ناظم الاطباء). رجوع به نزم شود. || طوفان و سیلاب . (ناظم الاطباء). رجوع به نزم شود.
ندیملغتنامه دهخداندیم . [ ن َ ] (اِخ ) محمدعسکری خان (سید...). فرزند سیدمحمد ماه . از شعرای قرن سیزدهم هَ . ق . است . رجوع به تذکره ٔ روز روشن ص 688 و فرهنگ سخنوران شود.
تنظیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نظیم، ساماندهی، آرایش، تعدیل، انتظام، ترتیب آرایش، صفآرایی، استقرار گردآوری، تدوین، اجتماع، سازماندهی، تجدید سازمان، بهبود تمرکز، اداره، مدیریت بر
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ )(بک ) نظیم (1311 هَ . ق .) ناظر مدرسه ٔ خدیویة. او راست : التحفة البهیة فی اصول الهندسه . طبع بولاق بسال 1306 هَ . ق .1892/م . و تحفة الط
لطیفلغتنامه دهخدالطیف . [ ل َ ] (اِخ ) یعقوب شکیب . او راست : الدّرر النظیم فی فن التنویم . (معجم المطبوعات ج 2).
تمیمیلغتنامه دهخداتمیمی . [ ت َ ] (اِخ ) محمد افندی از اولاد شیخ تمیمی مفتی مصر. او راست : الدر النظیم فی ام حکیم . رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ص 642 شود.
تقی الدین سبکیلغتنامه دهخداتقی الدین سبکی . [ ت َ قی یُد دی ن ِ س ُ ] (اِخ ) علی بن عبدالکافی بن علی بن تمام السبکی الانصاری الخزرجی مکنی به ابوالحسن است . در عصر خود شیخ الاسلام و از مفس