نضوةلغتنامه دهخدانضوة. [ ن ِض ْ وَ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ لاغر. (آنندراج ). تأنیث نضو است . رجوع به نِضْوْ شود.
نزوةدیکشنری عربی به فارسیدمدمي مزاجي , وسواس , چيز غريب , غرابت , خط دارکردن , رگه دارکردن , دمدمي بودن , هوس , هوي و هوس , تلون مزاج , خيال , وهم , تغيير ناگهاني
نزوةلغتنامه دهخدانزوة. [ ن َزْ وَ ] (ع ص ، اِ)کوتاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قصیرمن الاشیاء. چیزهای کوتاه و قصیر. (از اقرب الموارد)(از المنجد). || (اِ) نام سن
نضولغتنامه دهخدانضو. [ ن ِض ْوْ ] (ع ص ، اِ) آهن لگام . (آنندراج ) (منتهی الارب ). آهن لگام و دهنه . (ناظم الاطباء). آهن لگام ، بدون دوال . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ازمتن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیب