نصیب و قسمتلغتنامه دهخدانصیب و قسمت . [ ن َ ب ُ ق ِ م َ ] (ترکیب عطفی ) بهره و روزی . رجوع به نصیب شود.
نصیبلغتنامه دهخدانصیب . [ ن َ ] (اِخ ) طالب (حاجی ...) ابن حاجی مقصودچیت ساز اصفهانی متخلص به نصیب از شعرای قرن یازدهم است وی از ایران به هند مهاجرت کرده است ، او راست :گهی وصال
نصیبفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهره، بهر، حصه، روزی، سهم، قسمت، نصیبه، نوال ۲. اقبال، بخت، تقدیر، سرنوشت، طالع ۳. قرعه، نشان، نصیبه
نصیبلغتنامه دهخدانصیب . [ ن َ ] (ع اِ) بهر. (زمخشری ). حظ. (اقرب الموارد) (المنجد). بهره . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 99) (زمخشری ) (ناظم الاطباء). حصه . قسم
تاخیرهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنصیب و قسمت که از ابتدا برای کسی تعیین شده: تاخیرۀ تو چنین بوده؛ بخت؛ طالع؛ سرنوشت.
تاخیرهلغتنامه دهخداتاخیره . [ رَ / رِ ] (اِ) بخت و طالع و سرنوشت را گویند و بمعنی نصیب و قسمت و آنچه بر آن زایند و برآیند هم هست ، چنانکه گویند «تاخیره ٔ تو چنین بود» یعنی طالع تو
بهرهلغتنامه دهخدابهره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ) حصه و نصیب و حظ وقسمت . (برهان ). پهلوی «بهرک » قسمت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نصیب . حصه . و با لفظ داشتن و برداشتن و بردن مستعمل
وراستادلغتنامه دهخداوراستاد. [ وَ ] (اِ) وظیفه . (مهذب الاسماء). بهره و نصیب و قسمت و تقدیر و حصه از خوراک و پوشاک . (ناظم الاطباء). رجوع به برستاد شود.