نصفیلغتنامه دهخدانصفی . [ ن َ فا ] (ع ص ) قربة نصفی ، مشک نیمه پر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تأنیث نصفان است . (ناظم الاطباء).
نصفیلغتنامه دهخدانصفی . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت ، در 12 هزارگزی شمال شرقی رودبار، در ناحیه ٔ کوهستانی معتدل هوای مرطوبی واقع است و 789 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ کوری ، محصولش غلا
نصفیلغتنامه دهخدانصفی . [ ن ِ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از پیاله ٔ شراب . (غیاث اللغات ) (از کشف اللغات ) (از بهار عجم ) (از سروری ) (از برهان قاطع) (از فرهنگ خطی ). نام قسمی جام . (یادداشت مؤلف ) : ای به عارض چو می و شیر فرا پیش من آی بربط من به کف من نه و نصفی بر
نسفیلغتنامه دهخدانسفی . [ ن َ س َ ] (اِخ ) حسین بن خضر نسفی . از فقهای حنفی قرن پنجم است . از مردم بخارا بود. مدتی را در بغداد به سر برد و سرانجام به بخارا بازگشت و در همانجا به سال 424 هَ . ق . درگذشت . او راست : الفوائد و الفتاوی . (از الاعلام زرکلی ذیل حسی
نسفیلغتنامه دهخدانسفی . [ ن َ س َ ] (اِخ ) عبداﷲبن احمد، معروف به حافظالدین نسفی ، مکنی به ابوالبرکات . از ائمه ٔ فقه و مصنفین سنت است . او راست : 1- عمدة عقیدة اهل السنة والجماعة. 2- کشف الاسرار، در اصول . <span class="hl" d
نسفیلغتنامه دهخدانسفی . [ ن َ س َ ] (اِخ ) عمربن محمد نسفی سمرقندی ، ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوحفص و معروف به مفتی الثقلین . متکلم اصولی و فقیه و مفسر و محدث قرن پنجم است . قریب یکصد رساله در مباحث فقهی و دینی تصنیف کرده است ، از آنجمله است : طلبةالطلبة، در اصطلاحات فقهی مذهب حنفی و نیز
نسفیلغتنامه دهخدانسفی . [ ن َ س َ ] (اِخ ) میمون بن محمد نسفی ، مکنی به ابوالمعین . فقیه اصولی و مؤلف کتابهای تبصرةالادلة و بحرالکلام در توحید است . وی به سال 508 هَ . ق . درگذشت . (از معجم المطبوعات ستون 1855).
تمثال نصفيدیکشنری عربی به فارسیمجسمه نيم تنه , بالا تنه , سينه , انفجار , ترکيدگي , ترکيدن , خرد گشتن , ورشکست شدن , ورشکست کردن , بيچاره کردن
منصفیلغتنامه دهخدامنصفی . [ م ُ ص ِ ] (حامص ) انصاف و عدالت و دادگری . (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی مُنصِف . رجوع به منصف شود.