نصارلغتنامه دهخدانصار. [ ن َص ْ صا ] (اِخ ) یکی از طوایف بنی کعب خوزستان است این طایفه شامل عشایر یعوره و مفالی است که در اهواز و بوشهر بسر می برند. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان
نثارفرهنگ مترادف و متضاد۱. افشان، افشاندن، پاشیدن ۲. اهدا، تقدیم، هدیه ۳. برخی، فدا، قربان ۴. زرافشان، شاباش
نثارلغتنامه دهخدانثار. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا از شهرستان نهاوند،در 15 هزارگزی جنوب شرقی شهر نهاوند و دوهزارگزی جنوب جاده ٔ شوسه ٔ نهاوند به ملایر و بروجرد در جلگه
نثارلغتنامه دهخدانثار. [ ن ِ ] (اِخ ) محمد (میرزا...) شیرازی ، متخلص به نثار. از شاعران متأخر است ، در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری میزیسته و با فرصت شیرازی معاصر
نثارلغتنامه دهخدانثار. [ ن ِ ] (ع اِ) پراکندنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه نثار شود در عروسی برای حاضران از کعک وخبیص . (از اقرب الموارد). پولی که در عروسی و یا درروز
نثارلغتنامه دهخدانثار. [ ن ِ ](اِخ ) محمدمهدی ، فرزند میرزا ابومحمد انصاری اشلقی گرمرودی آذربایجانی ، معروف به میرزا مهدی خان و متخلص به نثار. از شاعران متأخر و معاصران ناصرالد
نصار پاشالغتنامه دهخدانصار پاشا. [ ن َص ْ صا ] (اِخ ) (الَ ...) محمد، بای محبوب تونس است ، به سال 1885 م . ولادت یافت و در 1906 به سلطنت رسید وتا سال وفاتش (1922) حکمرانی کرد. (اعلام
نَّصَارَىٰفرهنگ واژگان قرآنمسيحيان(از حضرت رضا (عليهالسلام) پرسيده شد : چرا نصاري را نصاري ناميدند ؟ فرمود : چون ايشان از اهل قريهاي بودند ، بنام ناصره ، که يکي از قراء شام است ، که مريم
نصاریلغتنامه دهخدانصاری . [ ن َ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ نصرانی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (السامی ) (دهار) (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || ج ِ نصران و نصرانة. || ترس
نصار پاشالغتنامه دهخدانصار پاشا. [ ن َص ْ صا ] (اِخ ) (الَ ...) محمد، بای محبوب تونس است ، به سال 1885 م . ولادت یافت و در 1906 به سلطنت رسید وتا سال وفاتش (1922) حکمرانی کرد. (اعلام
نَّصَارَىٰفرهنگ واژگان قرآنمسيحيان(از حضرت رضا (عليهالسلام) پرسيده شد : چرا نصاري را نصاري ناميدند ؟ فرمود : چون ايشان از اهل قريهاي بودند ، بنام ناصره ، که يکي از قراء شام است ، که مريم
نصاریلغتنامه دهخدانصاری . [ ن َ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ نصرانی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (السامی ) (دهار) (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || ج ِ نصران و نصرانة. || ترس
قصبه نصارلغتنامه دهخداقصبه نصار. [ ق ُ ب َ ن َص ْ صا ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش معمره ٔ شهرستان آبادان در جنوب خاوری شهر آبادان و کنار شطالعرب . آب آن 6 ماه از شطالعرب و 6 ماه