نصلغتنامه دهخدانص . [ ن َص ص ] (ع اِ) هر کلام صریح که واضح و آشکار باشد. (ناظم الاطباء) : و مهیاشد امیرالمؤمنین از برای ایستادگی در آن کار که به او حواله نمود خدا وی را واجب
نصلغتنامه دهخدانص . [ ن َص ص ] (ع مص ) برداشتن حدیث را به سوی کسی . (منتهی الارب ). برداشتن حدیث را. (از زوزنی ). رفع حدیث . (فرهنگ خطی ). برگردانیدن حدیث را به سوی کسی که حدی
نسلغتنامه دهخدانس . [ ن َ ] (اِ) سایه . || درختستان . گلستان . || خانه . || مأخوذ از عربی ، رگ و پی و عصب . (ناظم الاطباء).
نثلغتنامه دهخدانث . [ ن َث ث ] (ع ص ) دیوار نمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کلام غث و نث ؛از اتباع است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (
نسلغتنامه دهخدانس . [ ن َس س ] (ع مص ) پراکنده گردیدن موی سر. (از منتهی الارب )(از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بانگ برزدن و راندن شتران را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). راند
نسلغتنامه دهخدانس . [ ن ُ ] (اِ) به معنی پوز باشد که گرداگرد لب و دهان است از جانب درون و بیرون . (برهان قاطع). گرداگرد دهان که پوز گویند. (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از جهانگی
نص ءلغتنامه دهخدانص ء. [ ن َص ْءْ ] (ع مص ) گرفتن موی پیشانی کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ناصیه ٔ کسی را گرفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از الم
نص ءلغتنامه دهخدانص ء. [ ن َص ْءْ ] (ع مص ) گرفتن موی پیشانی کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ناصیه ٔ کسی را گرفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از الم
نصاصلغتنامه دهخدانصاص . [ ن َص ْ صا ] (ع ص ) نعت فاعلی است از نص به معنی حرکت دادن و جنبانیدن . (از متن اللغة). || رجل نصاص الانف ؛ مرد سخت خشمناک که بینی بجنباند. (منتهی الارب
نصوصلغتنامه دهخدانصوص . [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نص . رجوع به نص شود. || آیات قرآن که معنی آنها صریح و آشکار باشد. (غیاث اللغات ). رجوع به نص شود.
نصیصلغتنامه دهخدانصیص . [ ن َ ] (ع ص ) سیر نصیص ؛ رفتار رفیع و با کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سیر جدرفیع. (اقرب الموارد) (متن اللغة). نَص ّ. (متن اللغة). رفتار تند و تیز و