نشوانلغتنامه دهخدانشوان . [ ن َ ] (اِخ ) ابن سعیدالیمنی الحمیری مکنی به ابوسعید یا ابوالحسن . فقیه وادیب و شاعر و لغوی قرن ششم یمن است بر عده ای از قلاع یمن تسلط یافت و به سال 53
نشوانلغتنامه دهخدانشوان . [ ن َش ْ ] (ع ص ) مست . (از منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (از معجم متن اللغة) (از ناظم الاطباء). سکران . (المنجد) (اقرب الموارد). نشیان
نشاندیکشنری فارسی به عربیاثر , اشارة , تابع , تذکار , خاصية , ختم , راية , رمز , شارة , شعار , صنف , طباشير , عرض , علامة , مسار , نذير , هدف , وسام
علی سعدیلغتنامه دهخداعلی سعدی .[ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان جذامی مصری سعدی . ملقب به علاءالدین . وی ادیب و نویسنده و شاعر و کاتب دولت منصوریه بوده اس
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان جذامی مصری سعدی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی سعدی شود.
عبدالغتنامه دهخداعبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبدالظاهربن نشوان الجذامی ملقب به محی الدین و معروف به ابن عبدالظاهر. رجوع به عبدالظاهر محی الدین ابوالفضل و نیز به الاعلام ز