نشقةلغتنامه دهخدانشقة. [ ن ُ ق َ ] (ع اِ) گردن بند ستور. حلقه ٔ رسن که در گردن بهایم افکنند. (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). گردن بندی که به گردن ستور می نهند. (ن
نزعةدیکشنری عربی به فارسیعلف نيزار , علف بوريا , علف شبيه ني , سرازيري , سربالا يي , نشيب , خميدگي , خم , خم شده , منحني
ناقه ٔ صالحلغتنامه دهخداناقه ٔ صالح . [ ق َ / ق ِ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) شتری که صالح پیغمبر برانگیخت معجزنمائی خویش را، و قوم عاد را از کشتن آن شتر برحذر داشت و چون قوم نصیحت واندرز صالح را
عودلغتنامه دهخداعود. [ ع َ ] (ع ص ، اِ) کلانسال از شتر و گوسپند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سالخورده از شتر و گوسفند، و آن در صورتی است که از نظر سن از «بازل » و «مخلف » گذشته
نشقةلغتنامه دهخدانشقة. [ ن ُ ق َ ] (ع اِ) گردن بند ستور. حلقه ٔ رسن که در گردن بهایم افکنند. (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). گردن بندی که به گردن ستور می نهند. (ن