نشست خودکارautomatic landingواژههای مصوب فرهنگستاننشست دقیق و ایمن هواگَرد با استفاده از سامانۀ واپایش پرواز خودکار
نشستگویش اصفهانی تکیه ای: hâčašt طاری: hâčašd طامه ای: heništ طرقی: hâčašd کشه ای: hâčašd نطنزی: hânešešt/ hanišišt
نشستگویش اصفهانی تکیه ای: hâčašt طاری: hâčašt طامه ای: heništ طرقی: hâčašt کشه ای: hâčašt نطنزی: hânešešt
حبشهلغتنامه دهخداحبشه . [ ح َ ب َ ش َ ] (اِخ ) مملکت حبشستان . حبش . مملکت سیاهان . کشور سیاهان . حبشستان . آبی سینی . اتیوپی . کشور بزرگی است در خاور آفریقا، واقع در باختر باب
أحْجَمَدیکشنری عربی به فارسیپس زد , عقب نشست , به عقب برگشت , جا زد , شانه خالي کرد , عقب نشيني کرد , متنفر شد , نفرت پيدا کرد , بدش آمد , زير بار نرفت , استنکاف نمود , دست کشيد , خودداري
اوتوماتیکلغتنامه دهخدااوتوماتیک . [ اُ ت ُ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) اتوماتیک . دستگاهی که خودبخود کار میکند و نیازی به بودن کارگر بر سر آن نیست . خودکار. (فرهنگ فارسی معین ).
سمپاتیکلغتنامه دهخداسمپاتیک . [ س َ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) جذاب . جالب توجه . (فرهنگ فارسی معین ). || دستگاه مرکزی عصبی نباتی (خودکار) که تحت اراده ٔ شخص نیست . مرکز این دستگاه عبار
چربدستلغتنامه دهخداچربدست . [ چ َ دَ ] (ص مرکب ) بمعنی جلد و چابک .(برهان ). چابکدست . || شیرینکار. (برهان ).کنایه از تردست و شیرینکار باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). خوشکار و شیرین