نشاندیکشنری فارسی به عربیاثر , اشارة , تابع , تذکار , خاصية , ختم , راية , رمز , شارة , شعار , صنف , طباشير , عرض , علامة , مسار , نذير , هدف , وسام
نشانفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرم، امارت، رمز، علامت، مدال، نشانه، نشانی ۲. آیه، اثر، رد، رگه ۳. انگ، تمغا، داغ، نقش ۴. آماج، تیر، هدف ۵. سراغ
نشاندیکشنری فارسی به انگلیسیcast, coat of arms, colors, decoration, denotation, distinction, earmark, emblem, gesture, impression, index, indication, indicative, insignia, Mark, medal, not
رشتۀ اصلیmain sequenceواژه‌های مصوب فرهنگستاننواری از نمودار HR که ستاره‌هایی را نشان می‌دهد که منبع اصلی تولید انرژی در آنها تبدیل هیدروژن به هلیم است
کربوکاتیون پلشدهbridged carbocationواژه‌های مصوب فرهنگستانکربوکاتیونی واقعی یا فرضی که در آن دو یا چند اتم کربن مراکز کربونیم به شمار میآیند، اما با ساختاری نشان داده میشوند که در آنها اعضای یک گروه، مانند اتم هیدروژ
الکترونلغتنامه دهخداالکترون .[ اِ ل ِ رُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) جزئی از اتم است که واجد بار الکتریسیته ٔ منفی و مخالف بار الکتریسیته ٔ پرتون می باشد. مقدار الکتریسیته ٔ هر الکترون برا
فارادهلغتنامه دهخدافاراده . [ دِ ] (اِخ ) مایکل . شیمیدان و فیزیکدان انگلیسی . در بیست ودوم سپتامبر 1791م . در نوینگتن بدنیا آمد. پدر و مادرش اهل یورکشایر بودند و چون پدر وی در لن
رادیوملغتنامه دهخدارادیوم . [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ای است فلزی که در سال 1898 م . بتوسط پیر کوری و زنش مادام کوری و ژبمون کشف شد، مادام کوری در ضمن تجسس خاصیت رادیوآکتیویته د
