مفرغلغتنامه دهخدامفرغ . [ م ِ رَ / م َ رَ ] (از ع ، اِ) فلزی مرکب از مس و قلعی یا روی که مجسمه ها و بخاریها و پایه ٔ چراغها و امثال آن ریزند. هفت جوش . (یادداشت به خط مرحوم دهخد
فرانسهلغتنامه دهخدافرانسه . [ ف َ س ِ ] (اِخ ) کشوری است که در آخرین قسمتهای غربی قاره ٔ اروپا بین 51 درجه و 9 دقیقه تا 42 درجه و 23 دقیقه ٔ عرض شمالی واقع است و طول جغرافیایی آن
asterismدیکشنری انگلیسی به فارسیستاره شناسی، صورت فلکی، نشان ستاره، هر چیزی شبیه ستاره، برج، دستهای از ستارگان، روشنایی و نور، بشکل ستارهء پنج پر
انجامهواژهنامه آزاداَنْجامه در نسخه شناسی به شناسنامه ای گفته می شود که رونویس (کاتب) پس از پایان کتابت در آخر نسخه ی خطی می نوشته است. در انجامه ها معمولاً نام و نشان کتاب و پدید
جامعه شناسیلغتنامه دهخداجامعه شناسی . [ م ِ ع َ / ع ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت جامعه . معرفت الجوامع. آشنایی به احوال جامعه . و رجوع به جامعه شود. || در اصطلاح جامعه شناسان ، علمی که ا