نشاندیکشنری فارسی به عربیاثر , اشارة , تابع , تذکار , خاصية , ختم , راية , رمز , شارة , شعار , صنف , طباشير , عرض , علامة , مسار , نذير , هدف , وسام
نشانفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرم، امارت، رمز، علامت، مدال، نشانه، نشانی ۲. آیه، اثر، رد، رگه ۳. انگ، تمغا، داغ، نقش ۴. آماج، تیر، هدف ۵. سراغ
نشاندیکشنری فارسی به انگلیسیcast, coat of arms, colors, decoration, denotation, distinction, earmark, emblem, gesture, impression, index, indication, indicative, insignia, Mark, medal, not
نشانلغتنامه دهخدانشان . [ ن ِ ] (اِ) پهلوی : نیش (در کلمه ٔ مرکب ِ: مَرْوْ-نیش ، به معنی نگهبان مرغان )، از: نیَش ، از: نی اَش .در اوراق مانوی ِ تورفان : نیشند = نیه شاند (خواهن
تمغافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مُهر و اثر مُهری که پادشاهان مغول به فرمانها میزدند.۲. داغ یا مُهری که بر ران چهارپایان، بهویژه اسب، میزدند؛ نشان؛ علامت.۳. در دورۀ ایلخانان مغول و صفوی،
علاءالدین خلجیلغتنامه دهخداعلاءالدین خلجی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) مردان .سومین تن از حکام بنگاله که از 605 تا 608 هَ . ق . حکومت کرد. وی بفرمان قطب الدین پس از واقعه ٔ محمد ش
مشاورلغتنامه دهخدامشاور. [ م ُ وِ ] (ع ص ) کنکاش کننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مشیر و وزیر مشورت کرده شده و پنددهنده و پندگوینده . (از ناظم الاطباء). رأی زننده . مشورت کنند
ابن المارستانیهلغتنامه دهخداابن المارستانیه . [ اِ نُل ْ رِ نی ی َ ] (اِخ ) عبیداﷲ التیمی البکری . قفطی در شرح حال عبدالسلام بن عبدالقادر... جنگی دوست گوید آنگاه که عبدالقادر متهم به مذهب
اشنایدرلغتنامه دهخدااشنایدر. [ اِ دِ ] (اِخ ) (1805 - 1875 م .). از صنعتگران و مخترعان فرانسه بود که در سیاست نیز دست داشت . تفنگ معروفی بهمین نام از اختراعات اوست . در قصبه ٔ بیدس