نشانگر حد رفتگیtread wear indicator, TWIواژههای مصوب فرهنگستانزائدههایی در کف شیارهای رویه در عمق 2:32 اینچی که درصورت رفتگی آج تا آن عمق، تایر غیرقابلاستفاده میشود
نشانگردیکشنری فارسی به انگلیسیdistinctive, indicative, expression, expressive, index, reflection, representative
نشانگرلغتنامه دهخدانشانگر. [ ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) آن که نشان کند. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || آن که نشان می سازد. || حافظ و نگهبان مهر و نگین . || (اِ مرکب ) پرگار. (ناظم الاط
نشانلغتنامه دهخدانشان . [ ن ِ ] (اِ) پهلوی : نیش (در کلمه ٔ مرکب ِ: مَرْوْ-نیش ، به معنی نگهبان مرغان )، از: نیَش ، از: نی اَش .در اوراق مانوی ِ تورفان : نیشند = نیه شاند (خواهن
صدرالدینلغتنامه دهخداصدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) نیشابوری . عوفی در لباب الالباب وی را به سه لقب صدر اجل و صدر الملة و الدین و ملک السادات ستوده و گوید: صدرالدین از معارف سادا
حافظ شیرازیلغتنامه دهخداحافظ شیرازی . [ ف ِ ظِ ] (اِخ ) خواجه شمس الدین محمد. جامع دیوان حافظ که عموماً او را محمد گلندام میدانند بر دیوان حافظ مقدمه ای نوشته و به مناسبت قدمت این سند
پالغتنامه دهخداپا. (اِ) رِجل . از اندامهای بدن و آن از بیخ ران تا سر پنجه ٔ پای باشد شامل ران و زانو و ساق و قدم . پای . و گاه بمعنی قسمت زیرین پا آید که عرب قدم گوید و آن از
اریارقلغتنامه دهخدااریارق . [ ] (اِخ ) حاجب سالار هندوستان در زمان محمود غزنوی که مسعود در آغاز سلطنت وی را مثال داد تاببلخ رود. در همان اوان از هراة نامه ٔ توقیعی رفته بود با کسا