نشانه گاهلغتنامه دهخدانشانه گاه . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آماج . هدف . آماجگاه : در زخم چنین نشانه گاهی سالیت نشسته گیر و ماهی . نظامی .او گرچه نشانه گاه درد است آخر نه چو من زن
شانه گاهلغتنامه دهخداشانه گاه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مابین کتف و بن گردن . عاتق .(یادداشت مؤلف ). نواحی شانه : النکب ؛ درد که اشتر را گیرد در شانه گاه . (یادداشت مؤلف بنقل از
نشانگاهلغتنامه دهخدانشانگاه . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) جای نشان کرده شده . (ناظم الاطباء) : نشانگاه کورش کنون ایدر است یکی بهره از وی به دریا در است . اسدی .نشان دادند و چون آگاه شد شاه
آماجگاهفرهنگ انتشارات معین(اِمر.) 1 - نشانه گاه . 2 - میدانی که نشانه را درآن قرار دهند برای تمرین تیراندازی .
برجاسلغتنامه دهخدابرجاس . [ ب ُ ] (اِ) نشانه ٔ تیر و غیره . (غیاث اللغات ). نشانه ٔ تیر باشد اندر هوا. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). آماجگاه و نشانه ٔ تیر و غیره و عرب آنرا که در هوا نش
آماجگاهلغتنامه دهخداآماجگاه . (اِ مرکب ) آماج . نشانه گاه : سرشک دیده برخسار تو فروباردهر آنگهی که بر آماجگاه او گذری . عماره .کند به تیر چو زنبورخانه سندان رااگر نهند بر آماجگاه ا
ملتزملغتنامه دهخداملتزم . [ م ُ ت َ زَ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک رکن یمانی در محاذی کعبه ، حاجتمندان در آنجا دعا می کنند. (غیاث ) (آنندراج ). بین حجرالاسود و باب کعبه واقع شده در
سامانلغتنامه دهخداسامان . (اِ) پهلوی سامان ، ارمنی سَهْمَن از شکل قدیمی پهلوی ساهمان ؟ اشتقاق آن از ریشه ٔ سانسکریت سد (بمعنی اعتناکردن ، نزول ) قطعی نیست : بوقت دولت سامانیان و