نشأتلغتنامه دهخدانشأت . [ ن َ ءَ ] (اِخ ) سلیمان (خواجه ... افندی ) متخلص به نشأت از متأخران شعرای عثمانی است ، زبان فارسی می دانسته و به سال 1222 هَ . ق . درگذشته است . رجوع
نشاطدیکشنری عربی به فارسیکنش وري , فعاليت , کار , چابکي , زنده دلي , اکتيوايي , نشاط , شلوغي , هايهو , جنبش , تقلا , کوشش , شلوغ کردن , تقلا ياکشمکش کردن
نشاطلغتنامه دهخدانشاط. [ ن َ/ ن ِ ] (اِخ ) عبدالوهاب (میرزا ...) اصفهانی ، ملقب به معتمدالدوله و متخلص به نشاط. از فاضلان و شاعران و خوشنویسان قرن سیزدهم و از مقربان دربار فتحعل
نشاطلغتنامه دهخدانشاط. [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) زین العابدین (میرزا...). آذر نام او را در ردیف شاعران اصفهان ثبت کرده آرد: «طبعش موزون [ بوده ] و خوب می نوشته . صحبتش اتفاق افتاد،مر
نشأتینلغتنامه دهخدانشأتین . [ ن َ ءَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نشاءة است به معنی دنیا و آخرت . دنیا و عقبی .
rootedدیکشنری انگلیسی به فارسینشات گرفتن، ریشه کن کردن، داد زدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه دار کردن، پوزه بخاک مالیدن
originatedدیکشنری انگلیسی به فارسینشات گرفته، سرچشمه گرفتن، اغاز شدن یا کردن، موجب شدن، سر زدن، سرچشمه گرفتن - ناشی شدن
نشأتینلغتنامه دهخدانشأتین . [ ن َ ءَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نشاءة است به معنی دنیا و آخرت . دنیا و عقبی .