نسیفرهنگ انتشارات معین(نَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن که بسیار فراموشکار است ، کثیرالنسیان . 2 - کسی که او را در عداد قومش به شمار نیاورند.
نسیلغتنامه دهخدانسی ٔ. [ ن َ ] (ع اِمص ) تأخیر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || به نسیه فروختن . (منتهی الارب ). نسیه فروشی . || (ص ) شیر رقیق پرآب .(از اقرب
نسیلغتنامه دهخدانسی . [ ن َ ] (ع ص ) آن که از درد نسا شکایت کند. (از اقرب الموارد). مرد دردگین نسا. (آنندراج ). گرفتار درد رگ نسا. (ناظم الاطباء).
نسیلغتنامه دهخدانسی . [ ن َ سا ] (ع مص ) شکایت کردن از درد عرق النسا. (از المنجد). دردگین رگ نسا گردیدن . (از ناظم الاطباء). دردگین نساگردیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). ||
نسیلغتنامه دهخدانسی . [ ن َ سی ی ] (ع ص ) کثیرالنسیان . (المنجد) (اقرب الموارد). فراموش کننده . (مهذب الاسماء). بسیار فراموش کننده . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب )
نثیلغتنامه دهخدانثی . [ ن َث ْی ْ ] (ع مص ) فاش کردن خبر را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شیوع دادن خبر را. (از اقرب الموارد). || پراکندن چیزی را و آشکار کردن . (ناظم ا
نصیلغتنامه دهخدانصی . [ ن َ صی ی ] (ع اِ) ج ِ نصیة. رجوع به نَصیَّة شود. || استخوان عُنق . (از متن اللغة) (از المنجد).ج ، انصیة. || گیاهی است . (از منتهی الارب )(آنندراج ). سبط
نسیمفرهنگ نامها(تلفظ: nasim) (عربی) باد ملایم و خنک ، باد بسیار آرام ؛ (در قدیم) بوی خوش ؛ (در عرفان) تجلی جمالی الهی و رحمت متواتر و نفس رحمانی را گویند .
نسیانلغتنامه دهخدانسیان . [ ن ِس ْ ] (ع اِمص ) فراموشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (غیاث اللغات ). فرامشت کاری .(ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). وهل . (منتهی الارب ). مقابل حفظو ذکر