نسنجیده گویلغتنامه دهخدانسنجیده گوی . [ ن َ س َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) که ناسنجیده و نااندیشیده سخن گوید. که پرت وپلا و نامربوط و نامعقول گوید.
نشکنجیدنلغتنامه دهخدانشکنجیدن . [ ن ِ ک ُ دَ ] (مص ) نشکنج گرفتن . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا)(از آنندراج ). قرص . (زمخشری ). رجوع به نشکنج شود.