نسوانیلغتنامه دهخدانسوانی . [ ن ِس ْ ] (ص نسبی ) منسوب به زن . زنانه . (ناظم الاطباء). رجوع به نسوان شود.
نسوارفرهنگ انتشارات معین(نِ) (اِ.) ناس ، برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط کرده در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند.
نسوانیلغتنامه دهخدانسوانی . [ ن ِس ْ ] (ص نسبی ) منسوب به زن . زنانه . (ناظم الاطباء). رجوع به نسوان شود.
شریفهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= شریف: ◻︎ از هیئت شریفهٴ نسوانِِ دی که باد / بر هیئت آفرین و بر این هیئتآفرین (ایرجمیرزا: ۱۹۸).
رابعه ٔ قزداریلغتنامه دهخدارابعه ٔ قزداری . [ ب ِ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) از نسوان و ملکزادگان است پدرش کعب نام در اصل از اعراب بوده در بلخ و قزدارو بست در حوالی قندهار و سیستان و حوالی بلخ