نستکلغتنامه دهخدانستک . [ ن ِ ت َ ] (اِ)محلوج باریک پیچیده . (برهان قاطع). پنبه ٔ زده و پیچیده . (از رشیدی ) (از فرهنگ نظام ) (از آنندراج ) (انجمن آرا). پنبه ٔ محلوج باریک پیچیده . (ناظم الاطباء).
نستاکلغتنامه دهخدانستاک . [ ن ِ ] (اِ) پیچاک شکم . (از انجمن آرا) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ). پیچش . (انجمن آرا) (آنندراج ). شکم پیچ . (برهان قاطع). جهانگیری آرد: پیچاک [مرض پیچش ] شکم باشد. شاهد داده نشده و سراج احتمال می دهد [ با ] کناک که به معنی مذکور است تصحیف خوانی شده . (فرهنگ
زحارلغتنامه دهخدازحار. [ زُ ] (ع اِ) شکم روش سخت . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). بُرنیش و نستک شکم . (مهذب الاسماء). || آزاری است در شکم که خون جاری میگرداند از شکم . و همچنین است زحیر و زحارة.(از ترجمه ٔ قاموس ). نوعی بیماری است و علامت آن برازکردن پی در پی و بدفعات است همراه با درد و خس
زحیرلغتنامه دهخدازحیر. [ زَ ] (ع اِ) پیچاک شکم که خون برآرد. زحار و زحارة بمعنی زحیر آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در اصطلاح طبیبان ، جنبشی (پیچشی ) است در روده ٔ راست (بزرگ ) که شخص را ناچار میکند که برای دفع براز برخیزد اما چون به مبرز رود، چیزی جز اندکی مخاط آمیخته به خونی رقیق او را