نسترنلغتنامه دهخدانسترن . [ ن َ ت َ رَ ] (اِ) نستر. نسترون . نسرین . پهلوی : نسترون . گلی است از انواع گل سرخ و به اندام کوچکتر از گل سرخ و در هر شاخه چندین گل با هم شکفد، به رنگ
نسترنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. گلی خوشبو به رنگ سرخ یا سفید، کوچکتر از گل سرخ که در هر شاخهاش چندین گل شکفته میشود؛ ترن.۲. درختچه خاردار این گل: ◻︎ سر نسترن را ز موی سپید / سیاهی ده از
نسترنفرهنگ نامها(تلفظ: nastaran) (در گیاهی) گلی شبیه رُز ولی کم پَرتر و کوچکتر از آن به رنگهای صورتی ، سفید یا زرد ؛ گیاه این گل که درختچهای افراشته یا پراکنده از خانوادهی گ
مشکچهلغتنامه دهخدامشکچه . [ م ُ / م ِ چ َ / چ ِ ] (اِ) گلی است که نسترن نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). از دسته ٔ گل سرخهای اصلی که دارای ساقه های طویل و خاردار است . (از گیاه شناسی گ
گل زردلغتنامه دهخداگل زرد. [ گ ُ ل ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شب بوی . (صحاح الفرس ). گیاهی است از خانواده ٔ گل سرخ . (گیاه شناسی ثابتی ص 210). گونه ای است از نسترن که در گیفا
موردلغتنامه دهخدامورد. (اِ) درختی همیشه سبز و دارای برگی خوشبو و گلی سپید کوچک و خوشبو که به تازی آس گویند. (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). رند. (منتهی الارب ). درختی است که ب
برگلغتنامه دهخدابرگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از
گللغتنامه دهخداگل . [ گ ُ ](اِ) در اوراق مانوی (به پارتی ) ور (گل سرخ )، اوستا وردا ، ارمنی ورد ، پهلوی گول ، ورتا ، ورد ، معرب «وَرد»، قیاس کنید با ارمنی ، وردژس ، کردی ، گول