نسترنلغتنامه دهخدانسترن . [ ن َ ت َ رَ ] (اِ) نستر. نسترون . نسرین . پهلوی : نسترون . گلی است از انواع گل سرخ و به اندام کوچکتر از گل سرخ و در هر شاخه چندین گل با هم شکفد، به رنگ
نسترنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. گلی خوشبو به رنگ سرخ یا سفید، کوچکتر از گل سرخ که در هر شاخهاش چندین گل شکفته میشود؛ ترن.۲. درختچه خاردار این گل: ◻︎ سر نسترن را ز موی سپید / سیاهی ده از
نسترنفرهنگ نامها(تلفظ: nastaran) (در گیاهی) گلی شبیه رُز ولی کم پَرتر و کوچکتر از آن به رنگهای صورتی ، سفید یا زرد ؛ گیاه این گل که درختچهای افراشته یا پراکنده از خانوادهی گ
باغ نسترنلغتنامه دهخداباغ نسترن . [ غ ِ ن َ ت َ رَ ] (اِخ ) یکی از باغهای مغرب چهارباغ اصفهان که مادی نیاصرم از میان آن میگذشته است . (از گزارشهای باستانشناسی ج 3 ص 205).
نَسْتَنسِخُفرهنگ واژگان قرآننسخه برداري مي کنيم - مينويسيم(کُنَّا نَسْتَنسِخُ :نسخه برداري مي کرديم.کلمه نسخ به معناي از بين بردن چيزي است به وسيله چيزي که دنبال آن قرار دارد ، مانند از بي
نستردنلغتنامه دهخدانستردن . [ ن َ ت َ دَ ] (اِ) به معنی نستر است که گل نسترن باشد. (از برهان قاطع). نسترن . (صحاح الفرس ) (از ناظم الاطباء) (اوبهی ). گل نسرین . (از ناظم الاطباء).
unstringدیکشنری انگلیسی به فارسینسترن، نخ چیزی را کشیدن، شل کردن، ازاد کردن، نخ یا بند چیزی را سست کردن