نساکدهلغتنامه دهخدانساکده . [ ن ِ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ مخصوص که ایرانیان [ زردشتی ] مرده را پیش از حمل به دخمه موقتاً در آن می نهاده اند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نسا
ناآجدهلغتنامه دهخداناآجده . [ ج ِ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) آجیده نشده . || سوراخ نشده . ناسفته . || نیندوده . بدون روکش . || غیرمنقور. مقابل آژده و آجده . رجوع به آژده شود.
ناقد هرویلغتنامه دهخداناقدهروی . [ ق ِ دِ هَِ رَ ] (اِخ ) مؤلف تذکره ٔ صبح گلشن او را از موزون طبعان هرات دانسته و این بیت را از وی نقل کرده است :هوس می است و نقلم ز دو لعل فتنه جوئ
نساکدهلغتنامه دهخدانساکده . [ ن ِ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ مخصوص که ایرانیان [ زردشتی ] مرده را پیش از حمل به دخمه موقتاً در آن می نهاده اند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نسا
تنسیقفرهنگ مترادف و متضاد۱. آراستگی، تنظیم، رتقوفتق، ساماندهی، نسق، نسقدهی، نظم ۲. آراستن، ترتیب دادن، نظم دادن، نسق بخشیدن، بههم پیوستن