نساجیلغتنامه دهخدانساجی . [ن َس ْ سا ] (حامص ) بافندگی . شغل و صنعت نساج . (ناظم الاطباء). جولاهی . جولاهگی . جامه بافی . حوک . حیاک . حیاکت . || (اِ) آنجا که بافندگی کنند. جای ب
لیفfibre/ fiberواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ خام نساجی که ظرافت و انعطافپذیری مناسبی دارد و نسبت طول به قطر آن زیاد و قطر تقریبی آن ده تا پنجاه میکرومتر است
رنگرزی فشاریpressure dyeingواژههای مصوب فرهنگستانرنگ کردن تحت فشار کالای نساجی با گرداندن رَزانه در آن متـ . رَزش فشاری