نزیکاتلغتنامه دهخدانزیکات . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) مردم فرومایه و بد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شرارالناس . (اقرب الموارد) (قاموس ) (المنجد). مثل اینکه جمع نزیکة باشد. (منتهی الارب )
نزیکةلغتنامه دهخدانزیکة. [ ن َ ک َ ] (ع ص ) معیبة: فلانةُ نزیکة؛ معیبة. (اقرب الموارد). عیبناک . و رجوع به نزیکات شود.
نزیکاتلغتنامه دهخدانزیکات . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) مردم فرومایه و بد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شرارالناس . (اقرب الموارد) (قاموس ) (المنجد). مثل اینکه جمع نزیکة باشد. (منتهی الارب )
نزیکةلغتنامه دهخدانزیکة. [ ن َ ک َ ] (ع ص ) معیبة: فلانةُ نزیکة؛ معیبة. (اقرب الموارد). عیبناک . و رجوع به نزیکات شود.
نزدیکلغتنامه دهخدانزدیک . [ ن َ ] (حرف اضافه ، ق ) پهلوی : نزدیک (نزدیک )، از: نزد + یک (علامت نسبت )، نیز پهلوی : نزدیست ،کردی : نزوک (نزدیک ، قریب )، نزیک ، نزیک ، نزوک ، نیز ک
کودکلغتنامه دهخداکودک . [ دَ ] (ص ) کوچک . صغیر. (فرهنگ فارسی معین ). پهلوی ، کوتک بمعنی صغیر. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). صورت دیگر آن کوچک است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ر