نزول خوردنلغتنامه دهخدانزول خوردن . [ ن ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، عمل نزول خوار. سود گرفتن از پولی که به وام داده است . ربا خوردن .
نزولفرهنگ مترادف و متضاد۱. سقوط، فرود، هبوط ۲. تنزیل، ربا، ربح، سود، فرع، مرابحه ۳. افت، کاهش ۴. دخول، ورود ≠ صعود، ۵. افزایش
نزولدیکشنری فارسی به انگلیسیanticlimax, comedown, decline, descent, drop, fall, falloff, plunge, slump, tumble
نزوللغتنامه دهخدانزول . [ ن ُ ] (ع مص ) فرودآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از زوزنی ). پائین آمدن . (از ناظم الاطباء). انحدار. (از ا
نزول گرفتنلغتنامه دهخدانزول گرفتن . [ ن ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول ، نزول خوردن . ربا خوردن . از وام گیرنده ربح پول را گرفتن .
نزول دادنلغتنامه دهخدانزول دادن . [ ن ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ربح دادن . سود و ربح پولی را که از رباخواره به وام گرفته شده است پرداخت کردن . سود دادن . تنزیل پرداختن . || پولی ر
حجرالبقرلغتنامه دهخداحجرالبقر. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) ورس . اندرزا. گاوزن . پادزهر گاوی . گاو زهرج . خرزة البقر. سنگی است که در زهره و شیردان گاو متکون میشود و پازهر
نفع گرفتنلغتنامه دهخدانفع گرفتن . [ ن َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) فایده بردن . نفع بردن : از شکر نفع همی گیرد بیمار و درست دشمن و دوست از ایشان همه می نفع برند. ناصرخسرو.|| ربا خوردن .
خاماسوقیلغتنامه دهخداخاماسوقی . (معرب ، اِ) نام گیاهی است . در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است : «خاما»بیونانی بمعنی «زمین » و «سوقی » بمعنی «انجیر» است وآن نباتی است بی ساق و بی گل و شا