نزعلغتنامه دهخدانزع . [ ن َ ] (ع اِمص ) حال جان کندن . (از منتهی الارب ). جان کندن . (غیاث اللغات ). حالت جان کندن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ). دم بازپسین . (فرهنگ خطی ).
نزعلغتنامه دهخدانزع . [ ن َ زَ ] (ع مص ) موی رفتگی هر دو جانب پیشانی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). برهنه گردیدن هر دو جانب پیشانی از موی . (ناظم الاطباء).
نذعلغتنامه دهخدانذع . [ ن َ ] (ع مص ) زهیدن آب و برآمدن خوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نزالغتنامه دهخدانزا. [ ن َ ] (اِ) دیواری باشد عظیم سخت و بلند و یگانه که در پیش چیزی کشند. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). دیواری باشد مفرد که در پیش چیزی کشند. (صحاح الفرس )
نزءلغتنامه دهخدانزء. [ ن َزْءْ ] (ع مص ) نزوء. برافژولیدن و تباهی افکندن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برافژولیدن . (ناظم الاطباء). تباهی افکندن میان قوم . (از ناظم الاطباء)(
نزعةدیکشنری عربی به فارسیعلف نيزار , علف بوريا , علف شبيه ني , سرازيري , سربالا يي , نشيب , خميدگي , خم , خم شده , منحني
نَزَعْنَافرهنگ واژگان قرآنکندیم - بیرون کشیدیم (ازکلمه نزع به معناي کندن چيزي از جائي که در آن استقرار يافته )
نَزَعْنَافرهنگ واژگان قرآنکندیم - بیرون کشیدیم (ازکلمه نزع به معناي کندن چيزي از جائي که در آن استقرار يافته )
نَزَعْنَاهَافرهنگ واژگان قرآنآن را از او سلب کرديم (ازکلمه نزع به معناي کندن چيزي از جائي که در آن استقرار يافته )
نزعاءلغتنامه دهخدانزعاء. [ ن َ ] (ع ص ) املس الرأس . (یادداشت مؤلف ). زنی که هر دو جانب پیشانیش موی رفتگی دارد. (از اقرب الموارد) . تأنیث انزع . رجوع به انزع و نَزَع شود. || ج