نزاقلغتنامه دهخدانزاق . [ ن ِ ] (ع ص ) ناقه ٔ نزاق ؛ شترماده ٔ شتابرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سریعة. تندرو. (از اقرب الموارد). || ناقه ٔ صعب الانقیاد. (از الم
نزاغلغتنامه دهخدانزاغ .[ ن َزْ زا ] (ع ص ) آنکه تباهی افکند و برآغالاند مردم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). که بین مردم فساد کند و مردم را بر یکدیگر بشوراند. (از
نزاقتلغتنامه دهخدانزاقت . [ ن َ ق َ ] (از ع ، اِمص ) مصدر منحوت از نَزق . سبکی . شتاب کردن به وقت خشم : و ترقی سن که لجام نزاقت شبان دست بالا گرفت . (جهانگشای جوینی ).
نزاقتلغتنامه دهخدانزاقت . [ ن َ ق َ ] (از ع ، اِمص ) مصدر منحوت از نَزق . سبکی . شتاب کردن به وقت خشم : و ترقی سن که لجام نزاقت شبان دست بالا گرفت . (جهانگشای جوینی ).
منازقةلغتنامه دهخدامنازقة. [ م ُ زَ ق َ ] (ع مص ) دشنام دادن کسی را. نِزاق . || نزدیک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نزقةلغتنامه دهخدانزقة. [ ن َ زِ ق َ] (ع ص ) تأنیث نَزِق . (از اقرب الموارد). رجوع به نَزِق شود. || ناقة نزقة؛ صعبةالانقیاد. (اقرب الموارد) (از المنجد). نِزاق . (المنجد). سرکش .