نزالغتنامه دهخدانزا. [ ن َ ] (اِ) دیواری باشد عظیم سخت و بلند و یگانه که در پیش چیزی کشند. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). دیواری باشد مفرد که در پیش چیزی کشند. (صحاح الفرس )
نذعلغتنامه دهخدانذع . [ ن َ ] (ع مص ) زهیدن آب و برآمدن خوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نزءلغتنامه دهخدانزء. [ ن َزْءْ ] (ع مص ) نزوء. برافژولیدن و تباهی افکندن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برافژولیدن . (ناظم الاطباء). تباهی افکندن میان قوم . (از ناظم الاطباء)(
نزاعدیکشنری عربی به فارسیستيزه , کشاکش , کشمکش , نبرد , برخورد , ناسازگاري , تضاد , ناسازگار بودن , مبارزه کردن , چون وچرا , مشاجره , نزاع , جدال کردن , مباحثه کردن , انکارکردن , دعوا ,