نرمکنندهemollientواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی که سطح پوست را نرم یا سطوح ملتهب را خنک و آرام میکند
نرمکنندۀ مغز نانcrumb softenerواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی که برای نرم شدن بافت داخلی نان به خمیر افزوده میشود
گرمکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه، کالریبخش، نیروزا، آتشزا، گرمازا، محرق، سوزاننده گازوییلی، نفتی، ذغالی، هیزمسوز، الکلی، خورشیدی سوزشآور [آتشافروز، آتشمزاج ◄ عصبانی، خان
واولکانشdevulcanisationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن خردهلاستیکها تحت فشار یا گرما یا تأثیر مواد نرمکننده قرار میگیرند تا آمیزهای لاستیکی با خواص مومسان اولیه به دست آید
شستشوی موفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی وی مو، شامپو، آبکشی مواد آرایش مو: شامپو، نرمکننده، رنگ مو، حنا، اسپری، بریانتین، سدر، کتیرا، ژل
خرفهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی خودرو و یکساله با ساقۀهای سرخ، برگهای سبز، و تخمهای ریز، سیاه، لعابدار، و نرمکننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد.