softestدیکشنری انگلیسی به فارسینرمترین، نرم، ملایم، لطیف، شیرین، نازک، ترد، گوارا، مهربان، لین، نیم بند، متورق
نامپرورلغتنامه دهخدانامپرور. [پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) نامدار. نامبردار : چو رامین را بدید آن نام پرورنبودش دیده را دیدار باور.(ویس و رامین ).