نردیلغتنامه دهخدانردی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به نرد. رجوع به نرد شود.- عظم نردی ؛ استخوانی که کنار استخوان پاشنه به آن پیوسته است و آن شش پهلو دارد مانند کعبتین نرد. رجوع به
نردینلغتنامه دهخدانردین . [ ن َ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان نردین بخش میامی شهرستان شاهرود است . در 80هزارگزی شمال میامی و 36هزارگزی مشرق راه شاهرود به گرگان ، در ناحیه ٔ کوهستانی س
نردینلغتنامه دهخدانردین . [ ن َ ] (اِخ ) نام شهرکی است از خراسان نزدیک به چمن کالپوس ، در فضائی وسیع واقع است ، قلعه ای دارد متین و چهارصد خانوار در آن سکونت دارد. سه قلعه در اطر
نردینلغتنامه دهخدانردین . [ ن َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش میامی شهرستان شاهرود است . این دهستان در سمت شمالی بخش میامی ، در نقاط مرتفع سلسله جبال البرز واقع است و ناحیتی سردس
نردینلغتنامه دهخدانردین . [ ن َ ] (معرب ، اِ) سنبل رومی که گیاهی خوشبو است . (از المنجد). رجوع به ناردین شود.
نردینلغتنامه دهخدانردین . [ ن َ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان نردین بخش میامی شهرستان شاهرود است . در 80هزارگزی شمال میامی و 36هزارگزی مشرق راه شاهرود به گرگان ، در ناحیه ٔ کوهستانی س
نردینلغتنامه دهخدانردین . [ ن َ ] (اِخ ) نام شهرکی است از خراسان نزدیک به چمن کالپوس ، در فضائی وسیع واقع است ، قلعه ای دارد متین و چهارصد خانوار در آن سکونت دارد. سه قلعه در اطر
نردینلغتنامه دهخدانردین . [ ن َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش میامی شهرستان شاهرود است . این دهستان در سمت شمالی بخش میامی ، در نقاط مرتفع سلسله جبال البرز واقع است و ناحیتی سردس
نردینلغتنامه دهخدانردین . [ ن َ ] (معرب ، اِ) سنبل رومی که گیاهی خوشبو است . (از المنجد). رجوع به ناردین شود.
حسین آبادلغتنامه دهخداحسین آباد.[ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نردین بخش میامی شهرستان شاهرود. 24هزارگزی شمال نردین . کوهستانی . جنگلی ، سردسیر مالاریایی . سکنه ٔ آن 900 تن . ز