ندملغتنامه دهخداندم . [ ن َ ] (ع ص ) مرد زیرک و ظریف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کیّس ظریف . (اقرب الموارد).
ندملغتنامه دهخداندم . [ ن َ دَ ] (ع مص ) پشیمان شدن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98). || (اِمص ) پشیمانی . (غیاث اللغات )(ناظم الاطبا
ندمالغتنامه دهخداندما. [ ن ُدَ ] (از ع ، اِ) مصاحبان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ندیمان . همنشینان . (ناظم الاطباء). ندماء : امیر عبدالسلام رئیس بلخ را اختیار کرد و از جمله
ندمانلغتنامه دهخداندمان . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) پشیمان . (منتهی الارب ) (از منتخب اللغات ) (از المنجد) (دهار). || همنشین بزرگان . (منتهی الارب ). ندیم . رجوع به ندیم شود. || حریف شر
ندمالغتنامه دهخداندما. [ ن ُدَ ] (از ع ، اِ) مصاحبان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ندیمان . همنشینان . (ناظم الاطباء). ندماء : امیر عبدالسلام رئیس بلخ را اختیار کرد و از جمله
ندمانلغتنامه دهخداندمان . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) پشیمان . (منتهی الارب ) (از منتخب اللغات ) (از المنجد) (دهار). || همنشین بزرگان . (منتهی الارب ). ندیم . رجوع به ندیم شود. || حریف شر