ندرلغتنامه دهخداندر. [ ن َ ] (ع مص ) بیرون جستن . (تاج المصادر بیهقی ). || ناگاه بیرون آمدن . (دهار). || افتادن چیزی از درون چیزی و آشکار شدن آن . (از المنجد) (از اقرب الموارد)
ندرةًلغتنامه دهخداندرةً. [ ن ُ رَ تَن ْ ] (ع ق ) گاه گاه . به ندرت . (ناظم الاطباء). رجوع به ندرتاً شود.
ندرتاًلغتنامه دهخداندرتاً. [ ن ُ رَ تَن ْ ] (ع ق ) ندرةً. به ندرت . گاه گداری . شذوذاً. گاهگاه . گاهی . تک تک . تک وتوکی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ندرت و ندرة شود.
ندرةلغتنامه دهخداندرة. [ ن َ/ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) اسم است از ندر و ندور به معنی کمیاب شدن . (اقرب الموارد). رجوع به ندرت شود. || (اِ) آنچه از میان چند چیز ظاهر و آشکار گرددو از م
ندرةًلغتنامه دهخداندرةً. [ ن ُ رَ تَن ْ ] (ع ق ) گاه گاه . به ندرت . (ناظم الاطباء). رجوع به ندرتاً شود.
ندرتاًلغتنامه دهخداندرتاً. [ ن ُ رَ تَن ْ ] (ع ق ) ندرةً. به ندرت . گاه گداری . شذوذاً. گاهگاه . گاهی . تک تک . تک وتوکی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ندرت و ندرة شود.
ندرةلغتنامه دهخداندرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) پاره ای از زر که در کان یافته شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). قطعه ای از طلا یا نقره که در معدن یافته شود.