ندبهلغتنامه دهخداندبه . [ ن ُ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) نوحه . اشعار ماتمی خواندن . (غیاث اللغات ). ندبة.شیون . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). گریه و زاری . (ناظم الاطباء). افغان
ندبهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. گریه بر مرده و ذکر خوبیها و صفات نیکوی او.۲. زاری و شیون. ندبه کردن: (مصدر لازم) زاری و شیون کردن.
ندبةلغتنامه دهخداندبة. [ ن َ دَ ب َ ] (ع اِ) نَدْبَة. اثر زخم بر پوست باقی مانده . (از المنجد). واحد ندب . یک نشان جراحت که برپوست باقی باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ندب شود.
ندبةلغتنامه دهخداندبة. [ ن ُ ب َ ] (ع اِ) شیون . (مهذب الاسماء). برشمردن محاسن میت . (از المنجد). گریه بر مرده و محاسن شماری او. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گریه بر مرده و ذکر مح
ندبةلغتنامه دهخداندبة. [ن َ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نَدْب . (اقرب الموارد). رجوع به نَدْب شود. || نشان جراحت که بر پوست باقی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، نَدَب ، اَنداب
ندبه زنانلغتنامه دهخداندبه زنان . [ ن ُ ب َ / ب ِ زَ ] (ق مرکب ) ندبه کنان . در حال ندبه کردن . گریان و شیون کنان : اندر سه دست ندبه زنان بر سر دو پای شیون به بام و باغ خود آنگه برآو