ندافلغتنامه دهخدانداف . [ ن َ ] (از ع ، ص ) پنبه زن . در اصل نَدّاف است و دراین بیت به تخفیف دال استعمال شده است : میغ ماننده ٔ پنبه است ورا باد نداف هست سدکیس درونه که بدو پنبه
ندافلغتنامه دهخدانداف . [ ن َدْدا ] (ع ص ) پنبه زن . (دهار) (مهذب الاسماء) (آنندراج )(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حلاج . (ناظم الاطباء). محلوج کننده . (فرهنگ
نداف خیللغتنامه دهخدانداف خیل . [ ن َدْ دا خ َ / خ ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان قره طغان بخش بهشهر شهرستان ساری ، در 5هزارگزی شمال نکا، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 230 تن سکن
ندافیلغتنامه دهخداندافی . [ ] (اِ) در بیت زیر معنی نوعی پارچه میدهد : قلمی فوطه و کرباس و ندافی و قدک یقلق و طاقیه و موزه و کفش و دستار.نظام قاری (دیوان ص 15).
ندافیلغتنامه دهخداندافی . [ ن َدْ دا ] (حامص ) حلاجی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پنبه زنی . (ناظم الاطباء). عمل نداف . رجوع به نَدّاف شود.
نداف خیللغتنامه دهخدانداف خیل . [ ن َدْ دا خ َ / خ ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان قره طغان بخش بهشهر شهرستان ساری ، در 5هزارگزی شمال نکا، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 230 تن سکن
ندافیلغتنامه دهخداندافی . [ ن َدْ دا ] (حامص ) حلاجی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پنبه زنی . (ناظم الاطباء). عمل نداف . رجوع به نَدّاف شود.
ندافةلغتنامه دهخداندافة. [ ن ِ ف َ ] (ع اِمص ) عمل نداف . (از اقرب الموارد) (از المنجد). حلاجی . پنبه زنی . ندافی .
ندافیلغتنامه دهخداندافی . [ ] (اِ) در بیت زیر معنی نوعی پارچه میدهد : قلمی فوطه و کرباس و ندافی و قدک یقلق و طاقیه و موزه و کفش و دستار.نظام قاری (دیوان ص 15).
ندافیهلغتنامه دهخداندافیه . [ ن َدْ دا فی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 38هزارگزی شمال شرقی اهواز و 2هزارگزی مغرب راه مسجدسلیمان به اهواز، در دشت