نخیرلغتنامه دهخدانخیر. [ ن َ ] (ص ) مردم فرومایه و کمینه . || (اِ) کمین ، چه نخیرگاه به معنی کمین گاه باشد. (برهان قاطع). نخیز. || تخمدان ، و آن زمینی باشد که شاخچه ٔ درخت را در
نخیرلغتنامه دهخدانخیر. [ ن َ خ َ / خ ِ ] (ق مرکب ) رجوع به نه خیر شود. نه ! لا. ابداً. اصلاً. مقابل بله و بلی .
نخیریلغتنامه دهخدانخیری . [ ن َ ] (ص ، اِ) نخری . فرزند اولین . (برهان قاطع) (آنندراج ). نخستین فرزند. (از ناظم الاطباء).
نخیرجانلغتنامه دهخدانخیرجان . [ ن َ ] (اِخ ) در اصل اسم خازن کسری است و نیز اسم ناحیتی است از نواحی قهستان . (از معجم البلدان ).
نخیرگاهلغتنامه دهخدانخیرگاه . [ ن َ ] (اِ مرکب ) کمینگاه . (ناظم الاطباء). نخیزگاه . رجوع به نخیر و نخیز شود.
نخیرگاهلغتنامه دهخدانخیرگاه . [ ن َ ] (اِ مرکب ) کمینگاه . (ناظم الاطباء). نخیزگاه . رجوع به نخیر و نخیز شود.
نخیریلغتنامه دهخدانخیری . [ ن َ ] (ص ، اِ) نخری . فرزند اولین . (برهان قاطع) (آنندراج ). نخستین فرزند. (از ناظم الاطباء).
نخیرجانلغتنامه دهخدانخیرجان . [ ن َ ] (اِخ ) در اصل اسم خازن کسری است و نیز اسم ناحیتی است از نواحی قهستان . (از معجم البلدان ).