نخوردهلغتنامه دهخدانخورده . [ ن َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خورده ناشده . ناخورده . || که نخورده است . که مزه ٔ چیزی را نچشیده است . || مجازاً، غیرمتنعم .- امثال : از
دست نخوردهلغتنامه دهخدادست نخورده . [ دَ ن َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سالم . چنانکه نهاده باشند. || بکر. دوشیزه . به مهر.
دست نخوردهدیکشنری فارسی به انگلیسیintact, maiden, mint , natural, pristine, rustic, undisturbed, unspoiled, untamed, untapped, untouched, virgin, whole, wild
دست نخوردهلغتنامه دهخدادست نخورده . [ دَ ن َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سالم . چنانکه نهاده باشند. || بکر. دوشیزه . به مهر.
دست نخوردهدیکشنری فارسی به انگلیسیintact, maiden, mint , natural, pristine, rustic, undisturbed, unspoiled, untamed, untapped, untouched, virgin, whole, wild
دست نخوردهلغتنامه دهخدادست نخورده . [ دَ ن َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سالم . چنانکه نهاده باشند. || بکر. دوشیزه . به مهر.
روانساز دستنخوردهvirgin fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری غیرذوبی که با استفاده از مواد اولیۀ جدید تولید میشود
جنگل دستنخوردهundisturbed forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که مدتی طولانی از دخالت انسان مصون مانده و در معرض روند تکامل طبیعی باشد