نخوردهلغتنامه دهخدانخورده . [ ن َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خورده ناشده . ناخورده . || که نخورده است . که مزه ٔ چیزی را نچشیده است . || مجازاً، غیرمتنعم .- امثال : از ن
دست نخوردهدیکشنری فارسی به انگلیسیintact, maiden, mint , natural, pristine, rustic, undisturbed, unspoiled, untamed, untapped, untouched, virgin, whole, wild