نخوت داشتنلغتنامه دهخدانخوت داشتن . [ ن َخ ْ / ن َخ ْ وَ ت َ ] (مص مرکب ) باد کردن . فیس کردن . افاده داشتن . متکبر بودن .
نخوتلغتنامه دهخدانخوت . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ] (از ع ، اِمص ) تکبر. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). بزرگ منشی . خودبینی . خودپرستی . جاه طلبی . تبختر. (ناظم لاطباء). بزرگی . (غیاث اللغات ). ناز. عظمة. عظومت . عظامة. شنخفة. (منتهی الارب ).
نخودلغتنامه دهخدانخود. [ ن ُ خُدْ ] (اِ) نام دانه ای است خوراکی که از ماش و عدس بزرگتر است و مانند آنها در خورش پخته میشود. (فرهنگ نظام ).نوعی از حبوبات مأکول و لذیذ. (ناظم الاطباء). حمص .(دهار). خلر. جرجر. (منتهی الارب ). فوم : به خوشه در از بهر بیرون شدن چنا
نخودفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) از دانههای خوراکی که گرد و کوچک است و بهصورت پختهشده مصرف میشود.۲. (زیستشناسی) بوتۀ این دانه که کوتاه و دارای شاخههای نازک، برگهای ریز، و گلهای سفید میباشد.۳. واحد اندازهگیری وزن معادل یکبیستوچهارم مثقال.
نخوت فروشیلغتنامه دهخدانخوت فروشی . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ف ُ ](حامص مرکب ) عمل نخوت فروش . رجوع به نخوت فروش شود.
نخوت کیشلغتنامه دهخدانخوت کیش . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ] (ص مرکب ) نخوت پیشه . نخوت فروش . (ناظم الاطباء). متکبر. مغرور.
نخوتلغتنامه دهخدانخوت . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ] (از ع ، اِمص ) تکبر. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). بزرگ منشی . خودبینی . خودپرستی . جاه طلبی . تبختر. (ناظم لاطباء). بزرگی . (غیاث اللغات ). ناز. عظمة. عظومت . عظامة. شنخفة. (منتهی الارب ).
نخوتدیکشنری فارسی به انگلیسیarrogance, conceit, haughtiness, hauteur, pride, superciliousness, vanity
منخوتلغتنامه دهخدامنخوت . [ م َ ] (ع ص ) برچیده و از جای برداشته . (ناظم الاطباء). || منخوت الفؤاد؛ جبان و ترسو و سهمگین و ترسناک . (ناظم الاطباء).
منخوتلغتنامه دهخدامنخوت . [ م ُ خ َ وِ ] (ع ص ) پرتاب کننده . || باز چنگ زننده و رباینده . (ناظم الاطباء).
نخوتلغتنامه دهخدانخوت . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ] (از ع ، اِمص ) تکبر. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). بزرگ منشی . خودبینی . خودپرستی . جاه طلبی . تبختر. (ناظم لاطباء). بزرگی . (غیاث اللغات ). ناز. عظمة. عظومت . عظامة. شنخفة. (منتهی الارب ).