ناخیسیدنیلغتنامه دهخداناخیسیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) که خیسیدنی نیست . که قابل خیسیدن نیست . مقابل خیسیدنی .
نابیختهلغتنامه دهخدانابیخته . [ ت َ /ت ِ ] (ن مف مرکب ) که بیخته نشده باشد. مقابل بیخته . رجوع به بیخته شود، آرد نابیخته : آرد جو را نابیخته طعام ساختند و خوردند. (انیس الطالبین ).
ناخیسیدهلغتنامه دهخداناخیسیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نخیسیده . که خیسیده نیست . مقابل خیسیده . رجوع به خیسیده شود.
ناخیسیدنیلغتنامه دهخداناخیسیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) که خیسیدنی نیست . که قابل خیسیدن نیست . مقابل خیسیدنی .
نابیختهلغتنامه دهخدانابیخته . [ ت َ /ت ِ ] (ن مف مرکب ) که بیخته نشده باشد. مقابل بیخته . رجوع به بیخته شود، آرد نابیخته : آرد جو را نابیخته طعام ساختند و خوردند. (انیس الطالبین ).
ناخیسیدهلغتنامه دهخداناخیسیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نخیسیده . که خیسیده نیست . مقابل خیسیده . رجوع به خیسیده شود.
دره ناخیلغتنامه دهخدادره ناخی . [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان بخش زراب شهرستان سنندج . واقع در 27هزارگزی شمال باختری زراب و 2هزارگزی خاور راه اتومبیل رو مریوان به زراب